بسم الله النّور
خیال رفتگان شب تا سحر بر جانم آویزد
خدایا این شباویزان چه میخواهند از جانم؟!
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
عرض ارادت و تبریک ایّام خدمت رهبر عزیزتر از جانم، امام خامنهای؛ و سلام خدمت کسانی که این صفحه را میبینند.
دیشب داشتم عکسهای جبهه را نگاه میکردم. سیمای نورانی رزمندگان اسلام، حتی تصویر آن، دل را جلا و جان را صفا میدهد. در میان عکسها، گاهی به چهرههایی برمیخوردم که این روزها حال و روز خوبی ندارند و به ارزشها و ولایت فقیه پشت کردهاند.
حال دیوانهها را داشتم. نمیتوانستم جلو گریهام را بگیرم. در فراق دوستان عزیزم که بهترین بندگان خدا بودند اشک میریختم؛ اما بخشی از گریهام به حال همرزمانی بود که اکنون همهی دستاوردهای معنوی و ارزشی خود را از دست داده و به گذشتهی خود پشت پا زدهاند.
اگر یکجو عقل داشته باشم، باید بیش از همه به حال خودم، تنهاییام، دوری از یاران شهیدم و به خسران عظیمی که نصیب شده است، بگریم!
یک قطار حرف دارم که بماند. دوست داشتم بگویم که این چند روز مهمان کدام شهید بودهام و از او برایتان بنویسم، اما ترجیح میدهم که سکوت کنم و بهجایش دستچینی از عکسهای مذکور را خدمت شما تقدیم کنم. احیاناً اگر سؤالی بود، بپرسید تا اگر در توان بود، توضیح داده شود.
دعا بفرمایید.
بسم الله النّور
با سلام و احترام؛
دوستان زیاد میپرسند که «نظرت در مورد آمدن احمدینژاد چیست؟ آمدنش به نفع و به ضرر کیست؟ میماند یا انصراف میدهد و ... ». البته خود نیز در این باره خیلی حرف دارم. این گونه است که در تنگی شدید وقت، نظر خود را فهرستوار عرض میکنم :
1- از وقتی احمدینژاد مغرور شد و برای نخستین بار در برابر مقام معظم ولایت موضع گرفت و سعی کرد دستور معظمله برای برکناری مشایی از معاون اولی را معطل بگذارد، تا به امروز، روز به روز بر انحراف او افزوده و زاویهاش با ولایت بیشتر شده است؛ اکنون این زاویه به اوج خود رسیده و او سبکسرانه پا به عرصه انتخابات گذاشته است.
2- حال سؤال این است که اگر او با ولایت زاویه دارد، چرا از مقام معظم رهبری برای ورود به انتخابات کسب تکلیف کرد؟ پاسخ این است که احمدینژاد که برای جلب همدلی بخش کوچکی از امت حزب الله (که سادهدلتر هستند)، خود را ولایی مینمایاند، از رهبر معظم انقلاب اجازه ورود خواست. برآورد احمدینژاد این بود که حضرت آقا پاسخ صریح نمیدهند و او میتواند از صحبت با امام خامنهای نهایت بهره را ببرد و بگوید: «با رهبری هماهنگ هستم و با ایشان مشورت کردهام»؛ اما پاسخ امام خامنهای نقشهی او را نقش بر آب کرد. این گونه شد که ابتدا نپذیرفت و میگفت اگر نظر رهبری این است چرا علنی نمیگوید؟! این اشتباه محاسباتی دوم احمدینژاد بود که گمان میکرد حضرت آقا حاضر نیستند نظر خود را علنی کنند؛ اما امام خامنهای در 5 مهرماه سال گذشته (5 مهر 1395)، در ابتدای درس خارج فقه خود این موضوع را علنی کردند و در میان فرمایشاتشان، سرپیچی احمدینژاد را هم علنی کردند و فرمودند: «... یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو»! دیگر حجت تمام شده بود و احمدینژاد مجبور شد نامهای به اطاعت بنویسد که نمره اش 17 از 20 بود.
3- تنور انتخابات که رو به گرمی میرفت، احمدینژاد نیز به فعالیت انتخاباتی اش میافزود و رفته رفته نشان میداد که بنا دارد از توصیهی امام خامنهای عبور کند. کار به جایی رسید که احمدینژاد محکم پشت سر بقایی ایستاد و نشان داد که حتماً در صحنهی انتخابات حضور خواهد یافت که همین تخطی او از توصیه (بخوانید فرمان) رهبر معظم انقلاب محسوب میشد.
4- احمدینژاد به همراه بقایی و مشایی وارد ستاد انتخابات کشور شد و سپس به قول خودش، برای حمایت از بقایی ثبت نام کرد. حتی اگر احمدینژاد ثبت نام هم نمیکرد، حمایت علنی و جدی از بقایی، که به نیابت از احمدینژاد وارد صحنه شده بود، ورود احمدینژاد به انتخابات محسوب میشد، چه برسد به الان که او رسماً ثبت نام کرده است؛ پس احمدینژاد رسماً با نظر امام خامنهای مخالفت کرده و هیچ عذر، بهانه و توجیهی هم قابل قبول نیست. بنده در چند سال گذشته بیشترین توهین ها را از کسانی شنیدهام که خود را و احمدینژاد را در خط ولایت میدانسته و بندهی حقیر را به نفهمی متهم کردهاند؛ خدا را شکر که زمان سپری شد و احمدینژاد با دست خود ماسک را از چهره برداشت تا همگان عدم وفاداری او به ولایت را ببینند.
5- برای این پرسش که آیا احمدینژاد در صحنه میماند یا نه، بنده پاسخ دارم، اگرچه معتقدم او خود جواب این سؤال را نمیداند! احمدینژاد مطمئن است که بقایی رد صلاحیت میشود، برای همین هم مرتباً میگوید که آمدهام از او حمایت کنم و در بارهی ردصلاحیت او سکوت نخواهم کرد. ثبت نام احمدینژاد برای این است که در وقت خود به جو عمومی جامعه مراجعه کند و ببیند میتواند در عرصه بماند یا نه؟! بنده معتقدم سرانجام او مسیر اشتباه را انتخاب میکند و با گرد و غبار طرفداران معدود خود، گمان میبرد که خبری شده و میماند تا ببازد؛ میماند تا ببازد و شاید به خود بیاید! البته همهی این گمانه زنیها در صورتی است که احمدینژاد ردصلاحیت نشود، چرا که احتمال رد شدن صلاحیت او نیز وجود دارد.
6- آمدن و ماندن احمدینژاد قطعاً به نفع روحانی است و به نظرم احمدینژاد خود نیز این موضوع را میداند و چه بسا به خاطر انتقام از منتقدین ولایی خود دست به این کار زده باشد. در اینجا سه دلیل برای این گمانه عرض میکنم: الف- ورود احمدینژاد به انتخابات باعث ایجاد یک نوع هیاهو میشود و قبلاً در همین صفحه عرض کرده بودم که هر نوع جنجال و هیاهو به ازدیاد آرای روحانی منجر میشود. ب- از طرفی روحانی میتواند احمدینژاد را به عنوان لولو به طرفداران خود معرفی کند و آنها را بترساند. بدین گونه جماعتی که از کم کاری و ناتوانی دولت تدبیر و کلید به ستوه آمدهاند و قصد حمایت مجدد از روحانی را ندارند؛ از ترس انتخاب احمدینژاد مجدداً به صحنه آمده، به روحانی رأی خواهند داد. ج- بخشی از امت حزب الله که میخواهند به نامزد مورد تأیید جمنا (مثلاً آیت الله رئیسی) رأی بدهند، با این که خطاهای احمدینژاد را میدانند، با این استدلالِ غلط که «فقط احمدینژاد میتواند مقابل روحانی رأی جمع کند»، به غلط به احمدینژاد رأی خواهند داد.
7- در نهایت احمدینژاد رأی نخواهد آورد و به شدت شکست خواهد خورد. بنده شخصاً منتظر چنین روزی هستم و تا قبل از توصیهی مقام معظم ولایت، خداخدا میکردم که احمدینژاد بیاید تا وزنش معلوم شود و سپس برود گوشهای بنشیند. اکنون نیز اگر احمدینژاد انصراف ندهد، امیدوارم صلاحیت او تأیید شود تا محمود احمدینژاد نتیجهی کار غلط خود را ببیند!
8- پرسش بعدی این است که بعد از شکستِ احمدینژاد چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا او به قانون تمکین میکند یا جماعتی را به کف خیابان خواهد کشاند؟ در پاسخ باید عرض شود که بنده معتقدم اگرچه ممکن است احمدینژاد کمی شلوغ کند، اما او در این مقطع فتنهانگیزی نخواهد کرد. همان گونه که عرض کردم، زاویهی احمدینژاد با ولایت روز به روز بیشتر میشود و اکنون به حدی نرسیده که به فتنهای علیه نظام دامن بزند. بنده گمان میکنم که اگر عمری از او باقی باشد و اگر مسیر سیاسی خود را اصلاح نکند، شاید 5-4 سال بعد این اتفاق بیفتد.
9- همچنان معتقدم که طراح و مجری فتنه بعدی نیز مدعیان اصلاحات و اعتدال خواهند بود و شاید این اتفاق در سال 98 حادث شود.
بسم الله النّور
قبل از انتخابات سال 92 و درست در زمانی که ستاد روحانی در خوشبینانهترین فرض، رفتن به دور دوم را احتمال میداد، این جانب پیروزی میلیمتری روحانی را پیشبینی کردم. وقتی روحانی رئیس جمهور شد، بنده هرچند به او رأی نداده بودم، اما پیشبینی کردم که روحانی در سال 96 مجدداً رئیس جمهور خواهد شد و اتفاقاً درصد بیشتری از آرای مردم را به خود اختصاص خواهد داد. پیشبینی بنده تعجب و بعضاً اعتراض دوستان را برانگیخت، اما هر چه جلو آمدیم، تعداد بیشتری از دوستان نظر بنده را قابل هضم دانستند. تا همین الآن هم اگر چه گاهی حتی خود مدعیان اعتدال از نتیجهی انتخابات و از به صحنه آمدن عمرو و زید ترسیدهاند، اما بنده همواره از انتخاب مجدد روحانی با آرای بیشتر اطمینان داشتهام. قبل از اینکه دلیل خود را بیان کنم، اجازه میخواهم کمی جلو بروم و پیشبینیهای بعدیام را نیز عرض کنم.
به نظر بنده بعد از این که روحانی با درصد خوبی از آرای مردم رئیس جمهور شد، یکی دو سال بعد (شاید سال 98) ما یک غائله در کشور خواهیم داشت و مجدداً منافقان شکست خواهند خورد و مردم در دو سال آخر ریاست جمهوری روحانی، به ویژه در سال 99، به خود خواهند آمد و در رکاب ولایت، در انتخابات سال 1400، همهی سنگرهای از دست داده را پس خواهند گرفت!
و اما دلایل این جانب بدین شرح است:
1- اگر از شما سؤال کنم که «اکنون در جامعه چند درصد از مردم دغدغهی اولشان دنیا و پول است و چند درصد اولویت شان دین، آخرت و معنویت میباشد؟» چه جوابی خواهید داد؟ خواهید گفت اغلب مردم به فکر معاش، دنیا و پول هستند؛ بسیار خب؛ وقتی مردم دنیاطلب شوند، با وعدهی دنیا هم فریب خواهند خورد. در تاریخ هم میبینیم که شخصی که در رکاب رسول خدا (ص) با کفّار جنگید و مجروح شد، با وعدهی دنیا (دقت کنید با وعدهی دنیا و نه با دنیا) سر فرزند رسول خدا (ص) را از پیکر جدا کرد!
2- مردم (مقصود اغلب مردم است) اگرچه میبینند برجام دستاوردی نداشته، اگر چه میبینند بیکاری، گرانی و رکود بیداد میکند، اگر چه هزاران مشکل ریز و درشت را میبینند و اگر چه میدانند که روحانی فقط حرف زده و توهین کرده و کار مثبتی انجام نداده است؛ اما به دلیل دنیا طلبی، همچنان فریب وعدههای روحانی را خواهند خورد. حرف دل این روزهای مردم این است که وعدههای روحانی تا کنون عملی نشده، ولی حالا شاید هم شد! درست به همین دلیل ساده، مردم دوباره پرشور در انتخابات شرکت میکنند و روحانی را در صندوق خواهند انداخت.
3- معتقدم هر چه اصولگرایان فضا را شلوغتر کنند، به نفع آرای روحانی خواهد بود. بهترین تاکتیک اصولگرایان در انتخابات پیش رو، وارد کردن یک وزنهی خوشنام به میدان، و دور کردن فضا از التهاب و جنجال، برای متعادل کردن آرای روحانی است و اگر این خردورزی را شاهد نباشیم، ممکن است حتی رکورد آرای احمدینژاد در سال 88 هم شکسته شود!
4- چرا معتقدم یکی دو سال بعد غائله خواهیم داشت؟ چون از یک طرف روحانی مدتهاست بیادبی و گستاخی را آغاز کرده و در این اواخر با ادبیات منقلی (!) به آن شدت بخشیده است و کاملاً مشخص است که قصد دارد نوبهنو به سمت غرب غش کند و رهنمودهای مقام معظم ولایت را نادیده بگیرد؛ از طرفی خطاهای روحانی به حدی رسیده که امام خامنهای نمیتوانند مصالح جامعه اسلامی را نادیده بگیرند و به اعتقاد بنده معظمله از این پس اجازه نخواهند داد که رفتارهای رادیکال و غربگرایانهی دولت، به کشور ضربه بزند و اگر چه ایشان مثل همیشه تمام تلاششان را برای آرامش کشور به کار خواهند بست، اما این تقابل به لایههای اجتماع سرایت خواهد کرد و دشمن با موجسواری و همچنین با جریانسازی، فضا را بیشتر غبار آلود میکند و در نهایت یک غائله شکل خواهد گرفت.
5- برای تودههای مردم مثل روز روشن خواهد شد که سیاستهای غربگرایانهی روحانی مورد قبول رهبر معظم انقلاب نیست، و وقتی به عینه ببینند که اعتماد به غرب برای کشور ایجاد پَسرفت و خسارت میکند، مردم مثل همیشه از نظام و اعتقادات خود دفاع خواهند کرد و با عشق به رهبر خود، به میدان خواهند آمد و توی دهان منافقان خواهند زد. از طرفی در سالهای 99-98 پوچی وعدههای روحانی بیش از پیش برملا میشود و حتی آنها که نگاهشان به دنیا و مادیّات است نیز کورسوی امید خود به کلید قلابی روحانی را از دست خواهند داد و در مقابل روحانی قرار خواهند گرفت.
این گونه است که بنده پیشبینی میکنم: 1- روحانی با درصد خوبی از آرای مردم دوباره از صندوقها بیرون خواهد آمد. 2- یکی دو سال بعد یک غائله خواهیم داشت. 3- مردم به خود خواهند آمد و باز هم روسیاهی به زغال میماند، دشمنان و منافقان رسوا و منکوب میشوند و ملّت بزرگ ایران در رکاب ولایت فقیه سنگرهای از دست رفته را پس خواهند گرفت و پیروز خواهند شد.
و لله عاقبة الأمور.
روز چهارشنبه (و در بعضی شهرها روز سه شنبه) ملت بزرگ ایران، منافقین سبز را زیر پای خود له کردند. سران فتنه از تهران به اقامتگاه های شمالی شان فرار کردند و از شکست بزرگ و تحقیرآمیز خود در برابر ملت عاشورایی ایران، سوته دلانه گرد هم آمدند و ذلت شان را با هم تقسیم کردند.
رسانه های دشمنان از جمله رسانه دولت ضد اسلامی انگلیس، همواره مزدوران قلیلی را که خودشان در داخل کشور نفوذ داده اند و به آنها خط می دهند، مردم(!) می خوانند، اما از مردم ایران با عنوان «لباس شخصی»(!) یاد می کنند. با این حساب باید گفت که 70 میلیون لباس شخصی در دفاع از اسلام و ولایت فقیه به خیابان ها آمدند و هزار منافق سبز (کل دارایی سبز مخملی) را زیر قدم های استوار خود له کردند.
مردم بزرگ میهن مان، خاتمی، میرحسین و کروبی را سران فتنه خواندند و خواستار دستگیری و محاکمه این سه تن شدند. مردم از قوه قضائیه خواستند به وظیفه خود در برابر سران فتنه عمل کنند و پیاده نظام دشمن را که به محاربه با خدا و رسول(ص) و معصومین(ع) و ولایت فقیه برخاستند، به سزای اعمالشان برساند. مردم از نام رفسنجانی و فرزندانش نیز غافل نماندند و ضمن هشدار به رفسنجانی، دستگیری حجت الاسلام زاده ها را خواستار شدند.
مردم «مرگ بر ضد ولایت فقیه» گفتند و دشمنان حسین علیه السلام (سران فتنه) را لعنت کردند. مردم خون خویش را به رهبر معظم انقلاب تقدیم کردند و خود را ذوالقار حیدر و فدائیان رهبر خواندند و فریاد زدند:«وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد.» مردم با ذکر «یا حسین(ع)» امویان زمان را نفرین کردند و از آنها برائت جستند و اربابان خارجی آنها را نیز از قلم نینداختند و بارها و بارها فریادهای مرگ خود را حواله امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی نمودند.
*
دشمنان و منافقین خوب بدانند: اینجا ایران است، جمهوری اسلامی ایران زنده و پایدار است، حضرت حجت(عج) به این سرزمین نظر دارد، ولایت فقیه رکن رکین این نظام است و مردم و مسئولین حامی رهبر و نظام و دولت جمهوری اسلامی ایران هستند. اینجا ایران است، 70 میلیون لباس شخصی، منافقین و اشرار را زیر گام های استوار خود له کردند.